به گزارش اکوایران، حمله ایران به اسرائیل در اول اکتبر در خلأ صورت نگرفت. این حمله به شدت به عملیات اسرائیل علیه حزب الله لبنان و همچنین عدم کامیابی در مجبور کردن اسرائیل به توقف جنگ در نوار غزه مرتبط بود.

به نوشته اندیشکده شورای اتلانتیک، برای درک بهتر منشأ این حمله، باید به استراتژی شبکه متحدان منطقه‌ای ایران بازگشت. در واقع، توانایی جمهوری اسلامی برای هدایت گروه‌های منطقه‌ای که از نظر فیزیکی به اسرائیل نزدیک هستند، به تهران اجازه داد تا قدرت بازدارندگی خود را بدون دادن هزینه واقعی، به طور چشمگیری افزایش دهد.

علاوه بر این، این متحدان به ایران اجازه دادند تا آن‌چه را که بیش از همه نیاز داشت انجام دهد: دور نگه داشتن جنگ‌ها از مرزهایش. اکنون این نگرانی وجود دارد که ایران مجبور شود از مرزهای خود به گونه‌ای دفاع کند که تهدیدآمیزتر است. تا پیش از این، متحدان منطقه‌ای بخشی از سیاست عمق استراتژیک ایران بودند که به تهران اجازه می‌داد بدون ترس از سرایت درگیری‌ها به ایران، با دشمنان خود درگیر شود.

مهم‌ترین و قدرت‌مندترین متحد منطقه‌ای

در میان متحدانی که ایران طی سالیان متمادی توانسته آن‌ها را تقویت کند، و البته مهمترین و قدرتمندترین آن‌ها حزب الله است. این گروه در لبنان طی سال‌ها نه تنها از نظر سیاسی – به دلیل تصمیم دبیرکل فقید آن، حسن نصرالله – بلکه عمدتاً از نظر نظامی، قوی‌تر شده است.

در عمل، ظرفیت‌های ایران و سوریه به حزب‌الله قابلیت‌های پیشرفته‌ای داد که به آن اجازه داد اسرائیل را تهدید کند. از این منظر، زمانی که اسرائیل حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران را در نظر می‌گیرد، این سازمان به عنوان ابزار بازدارنده مهم ایران عمل می‌کند.

جنبش حزب‌الله، همراه با دیگر گروه‌های متحد ایران در خاورمیانه – مانند گروه‌های شیعه در عراق و حوثی‌ها در یمن – قابلیت‌های نظامی خود را ارتقا و توسعه دادند. توانمندی‌های استراتژیک این گروه‌ها همچنین این درک را در ایران عمیق‌تر کرد که آن‌ها یک بازدارندگی قابل‌توجه علیه اسرائیل ایجاد می‌کنند و به یکی از اجزای اصلی امنیت ملی ایران تبدیل شده‌اند.

حزب الله لبنان

تغییر جایگاه حزب‌الله در راهبرد ایران

علاوه بر این، به طرز متناقضی، حمله ایران به اسرائیل در 13 آوریل ممکن است درک تهران از اهمیت حزب الله را تشدید کرده باشد. این حمله منجر به خسارات محدود در اسرائیل شد. برای ایران، این نتیجه احتمالاً بر اهمیت حزب‌الله برای امنیت ایران تأکید داشت، و تأکید بر توانایی این گروه برای وارد کردن خسارت قابل توجه به اسرائیل با استفاده از ابزارهای موجود افزایش یافت. با این حال، واکنش حزب‌الله به تحرکات بی‌سابقه اسرائیل علیه این گروه، که با ترور رهبر فقید گروه، حسن نصرالله، در 27 سپتامبر و حملات به شبکه ارتباطی آن در اوایل همان ماه به اوج خود رسید، برای تهران روشن کرد که اتکای آینده به محور مقاومت به‌عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اسرائیل ممکن نیست. بنابراین، علیرغم تمام سرمایه‌گذاری‌های ایران، ضعف ادراک شده حزب‌الله بر شکاف بین تهدیدهای نصرالله و اجرای آن‌ها تأکید داشت.

علاوه بر این، با توجه به ترور حسن نصرالله و معاون فرمانده سپاه پاسداران، سردار عباس نیلفروشان، جایگزین سردار محمدرضا زاهدی به عنوان فرمانده سپاه قدس در لبنان، تهران باید تصمیم می‌گرفت که چه چیزی قدرت بازدارندگی آن علیه اسرائیل را مستقیماً تقویت می‌کند، آن هم در حالی که به نظر می‌رسید اسرائیل به طور چشمگیری در حال بازسازی توانایی قدرت‌نمایی خود در منطقه است. توجه به این نکته ضروری است که پس از حمله 13 آوریل، ایران تصور می‌کرد که با واکنش بی‌سابقه خود به ترور سردار زاهدی، معادله بازدارندگی را در برابر اسرائیل متعادل کرده است. از سوی دیگر، پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس سیاسی حماس در تهران در ماه ژوئیه، ایران محتاط بود تا علی‌رغم تهدیدها، مستقیماً علیه اسرائیل واکنش نشان ندهد.

پس از بحث و تبادل نظر شدید در مورد چگونگی تنظیم مجدد معادله بازدارندگی با اسرائیل پس از ترور نصرالله و نیلفروشان، ایران تصمیم گرفت با تقریباً دویست موشک بالستیک به اسرائیل حمله کند که به سمت پایگاه‌های نیروی هوایی و سایر پایگاه‌های نظامی هدف گرفته شده بود. به نظر می‌رسد که ایران این تصمیم پیچیده را در حالی اتخاذ کرد که درک می‌کرد حمله به اسرائیل تنها راه بازسازی معادله بازدارندگی است و در عین حال به اعضای محور مقاومت نشان می‌داد که ایران از آن‌ها حمایت می‌کند و ممکن است در برابر حمله اسرائیل از حزب‌الله دفاع کند. ایران ریسک قابل‌توجهی را پذیرفت زیرا برخلاف انتقام 13 آوریل، حزب‌الله نمی‌تواند در یک حمله آتی علیه اسرائیل به ایران بپیوندد و ایالات متحده احتمالاً از حمله اسرائیل جلوگیری نخواهد کرد. تهران احتمالاً احساس می‌کرد که چاره دیگری ندارد و ایران باید به طور مستقل قدرت بازدارندگی خود را به اسرائیل نشان دهد.

ضرورت تغییر استراتژی امنیت ملی

صرف نظر از اینکه تشدید تنش فعلی علیه اسرائیل چگونه به پایان می‌رسد، ایران باید در استراتژی امنیت ملی خود تجدید نظر کند و برخی گام‌های احتمالی را بردارد. واضح است که قبل از هر چیز، ایران تلاش خواهد کرد تا سازمان حزب الله را احیا کند، از طریق نقل و انتقالات، اعزام عناصر مختلف برای تثبیت رهبری سازمان و البته حمایت از روند جانشینی نصرالله. برای انجام این کار، ایران باید نفوذ خود بر بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه و حضور خود در سوریه را حفظ کند، که با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، جزء حیاتی تلاش‌های ایران برای حمایت از حزب‌الله است.

ایران امیدوار است که حتی در دور کنونی تشدید تنش، امکان تحمیل هزینه قابل توجه بر اسرائیل برای جلوگیری از وضعیتی که در آن اسرائیل هر کاری که می‌تواند علیه حزب الله انجام می‌دهد، فراهم باشد. ایران این کار را با سازماندهی مجدد ساختار حزب الله، بازسازی قابلیت‌های فرماندهی و کنترل آن و شاید با کمک نیروهای سپاه در لبنان و سوریه انجام خواهد داد.

در عین حال، ایران احتمالاً سعی خواهد کرد تا ضمن تلاش برای بازسازی حماس با استفاده از همکاری مجدد خود با ارتش سودان، بررسی کند که آیا می‌توان توانایی‌های گروه‌های شیعه در عراق و حوثی‌ها در یمن را تقویت کرد. همچنین ممکن است جبهه‌های دیگری علیه اسرائیل در کرانه باختری و اردن باز شود. این‌ها ممکن است خسارت قابل توجهی را که حزب الله در جنگ با اسرائیل متحمل شد، جبران کند.

اسراییل لبنان ضاحیه

علاوه بر این، ایران به دنبال استفاده از روابط نزدیک خود با روسیه برای افزایش چشمگیر توان نظامی خود خواهد بود. ایران در شرف تکمیل قرارداد خرید سوخو-35 است و قابلیت‌های دفاع هوایی پیشرفته مانند اس-400 را برای بهبود قابلیت‌های دفاعی خود دریافت خواهد کرد (اگر همین حالا آن‌ها را نداشته باشد). واضح است که ایران – که عمدتاً بر توان موشکی و پهپاد خود متکی است – با همکاری روس‌ها و کشورهایی مانند کره شمالی تلاش خواهد کرد تا این قابلیت‌ها را به‌طور چشمگیری ارتقا دهد و بر افزایش دقت آن‌ها تأکید کند. ارتقاء کمیت آن‌ها و گسترش برد آن‌ها برای اینکه ایران بتواند تهدید مستقیم علیه اسرائیل را افزایش دهد. ایران همچنین تمرینات نظامی عمومی خود را افزایش خواهد داد و همکاری اطلاعاتی خود با روسیه را برای شناسایی احتمال حمله اسرائیل تعمیق خواهد کرد. 

مهمتر از همه، مسئله هسته‌ای وجود دارد. ایران امروز به غنی سازی 90 درصد نزدیک است. اما بر اساس بهترین برآوردها، هنوز چند ماه تا گریز هسته‌ای فاصله دارد. بدون تکیه بر حزب‌الله، زمانی که اقدامات اسرائیل توانایی‌ها و نیات تهاجمی آن را نشان دهد، احتمالاً مسئله بازدارندگی هسته‌ای دوباره مورد آزمایش قرار خواهد گرفت. ایران می‌تواند در مسیر هسته‌ای پیشروی کند یا – مطابق با خواسته‌های مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران – می‌تواند به سرعت برای دستیابی به توافق هسته‌ای تلاش کند که می‌تواند تهدیدات اسرائیل را از بین ببرد و احتمال حمایت از حمله اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.

ایران باید فکر کند که آیا یک رویارویی مستقیم با اسرائیل برای آن مناسب است یا خیر، که ممکن است آن را به رویارویی مستقیم با ایالات متحده نیز بکشاند. با این حال، به طور بالقوه  می‌تواند با پیگیری یک توافق هسته‌ای که به تشدید تنش فعلی پایان دهد و خطرات رویارویی مستقیم با اسرائیل را کاهش دهد، با ایجاد شکاف احتمالی بین ایالات متحده و اسرائیل و خرید زمان برای ایران، معادله بازدارندگی را متعادل کند. اگر ایران تصمیم بگیرد این مسیر را طی کند، باید در نظر داشته باشد که در ژانویه یک دولت جدید ایالات متحده وجود خواهد داشت که احتمالاً به حمایت از اسرائیل ادامه خواهد داد، اما از طرف دیگر ممکن است به توافقی برای جلوگیری از جنگ منطقه ای علاقه مند باشد.

ایران باید تصمیم بگیرد که آیا پس از 7 اکتبر 2023 آماده تغییر سیاست خود است یا خیر. 

نتیجه این است که عواقب آسیب چشمگیر به حزب الله و ترور نصرالله بسیار فراتر از موضوع متحدان منطقه‌ای است. وقایع اخیر، به ویژه حمله به اسرائیل در اول اکتبر، می‌تواند به تغییر عمیقی در امنیت ملی ایران منجر شود و احتمال رویارویی بین اسرائیل و ایران را افزایش دهد.